مجله پزشکی کوثر
سال هفتم شماره 3 (پیاپی 25، پاییز 1381)

عقرب همی سکورپیوس لپتروس (جراره، گادیم) در شش استان جنوبی کشور وجود دارد. این عقرب از جمله خطرناکترین عقربهای ایران بوده و عامل اصلی بسیاری از مرگ ومیرها ناشی از عقرب گزیدگی در استان خوزستان وهرمزگان است. زخمهای نکروزه عمیق، آنکلیوز مفاصل، پسیکوزهای موقت ودایم، همولیز ونارسایی های حاد کلیوی از مهمترین علایم عقرب گزیدگی این گونه است. معمولا همولیز شدید ویا ناچیز به دنبال گادیم گزیدگی پیش می آید. همولیز شدید بیشتر در کودکان رخ میدهد و به صورت هماتوری (هموگلوبینوری) دیده می شود. در این تحقیق نقش سم در شکنندگی گلبولهای قرمز انسان در In vitro مورد بررسی قرار گرفت. همچنین مقایسه ای میان قدرت همولیزسم بین پستانداران مختلف و ماکیان صورت گرفت. نتایج نشان دارد که سم قادر است گلبول قرمز تمامی گروه های خونی انسان را همولیز نماید. در بین چهار پستاندار (گاو، اسب، گوسفند و بز) و جوجه، گلبولهای قرمز گاو بیشترین حساسیت و گلبولهای قرمز بز و جوجه کمترین حساسیت را نسبت به همولیز نشان دادند.

کلستریدیوم ها با تولید مهلک ترین سموم همواره خطر بالقوه ای برای انسان محسوب می گردند. دستیابی به روش های کنترل رشد باکتری، تولید توکسین و یا غیر فعال کردن آن، نگرانی از آلودگی مواد غذایی و بروز بوتولیسم را از بین می برد. دراین تحقیق اثر سولفات مس بر تندش اسپور، رشد و تولید توکسین از کلستریدیوم بوتولینوم تیپ A بررسی گردید. محیط کشت مناسب انتخاب وپس از تهیه رقت های مختلف سولفات مس درآن، با سوسپانسیون اسپور حاوی 106cfu.ml تلقیح گردید ودرشرایط بی هوازی و دمای 0c35 گرمخانه گذاری شدند. پس از زمانهای مختلف گرمخانه گذاری محیط ها از نظر تندش اسپور، رشد و تولید توکسین مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد، غلظت های 40- 5 میکرو گرم در میلی لیتر سولفات مس باعث افزایش تندش اسپور، و نیز افزایش رشد باکتری می گردد وبا وجود تولید پروتئین هایی با وزن بیش از 100KD که با آنتی بادی اختصاصی توکسین تیپ A کلستریدیوم بوتولینوم واکنش می داد اما در این محیط ها فعالیت نوروتوکسینی تشخیص داده نشد، در حالیکه در محیط های شاهد (محیط های فاقد سولفات مس) پروتئین هایی با وزن بیش از 100KD تولید گردید که فعالیت نوروتوکسین داشتند. در نتیجه به نظر می رسد، یون مس با نوروتوکسین کلستریدیوم بوتولینوم تیپ A ترکیب می شود و فعالیت سمی آن را ازبین می برد. اندازه گیری یون مس در محیطهای مختلف این یافته را تایید کرد

عفونت مزمن گوش میانی یکی از خطرناکترین بیماری های عفونی گوش می باشد. این بیماری با عفونت حاد گوش میانی و ایجاد سوراخ یا پارگی دائمی در پرده صماخ گوش آغاز شده و به صورت عفونتهای عود کننده، مکرر و ترشحات چرکی از گوش تظاهر می یابد. ناشنوائی، ماستوئیدیت، فلج عصب صورت، آبسه های مغزی و مننژیت از جمله عوارضی هستند که پس از عفونت های مکرر گوش ظاهر می گردند. در صورت پیدایش عوارض بیماری عمل جراحی تنها راه درمان خواهد بود. حال آنکه با مصرف آنتی بیونیک های مناسب می توان از وقوع عوارض بیماری جلوگیری نمود. در این مطالعه 100 نمونه از ترشحات چرکی گوش مبتلایان به عفونت فعال گوش مورد مطالعه باکتریولوژیک قرار گرفت که تنها در 5% موارد جواب کشت منفی به دست آمد. به طور کلی 116 سویه باکتریایی از این ترشحات چرکی جداسازی شد که عبارت بودند از: سودوموناس آئروژینوزا، استافیلوکوکوس آرئوس، استا فیلوکوکوس اپیدرمیدیس و باسیلهای گرم منفی روده ای به ویژه پروتئوس وکلبسیلا. در 75% موارد ترشحات چرکی گوش به کشت خالص دست یافتیم و در 20% موارد عفونت مخلوط وجود داشت. اکثر سویه های باکتریایی ایزوله شده نسبت به آنتی بیوتیک های رایج مورد استفاده در درمان عفونت مزمن گوش میانی مقاوم بودند. همچنین آزمون بتالاکتاماز به روش یدومتری نشان داد که 42% باکتری ها جدا شده واجد آنزیم بتالاکتاماز میباشند.

در این پژوهش، ابتدا سویه مولد پیوسین S2 از انواع نمونه های بالینی سود وموناس آئروجینوزا، جداسازی و شناسایی شد، سپس پیوسین S2 استخراج و تخلیص گردید. در مطالعه حاضر،82 سویه سودوموناس آئروجینوزا از منابع مختلف بالینی (شامل خون، ادرار، مدفوع، گوش، سوختگی و...)جمع آوری گردید وپیوسین تایپینگ با روش اصلاح شدهFyfe برای جداسازی سویه مولد پیوسین S2 انجام شد.برای استخراج پیوسین S2 و تخلیص آن، سویه جدا شده جهت القا این پیوسین تحت تاثیر میتومایسین C قرار داده شد وسپس لایزیت باکتری با آمونیوم سولفات (80% اشباع) رسوب داده شد و با کروماتوگرافی تعویض یون با ژلCM سفاروز 6B- CL فراکشن های فعال از نظر فعالیت پیوسینی با روش نقطه ای Govan مورد ارزیابی قرار گرفتند. خالص بودن فراکشن فعال نیز با استفاده از PAGE-SDS محتوی 10% ژل اکریل امیدو ورنگ آمیزی نیترات نقره وکوماسی آبی بررسی شد.نتایج حاصل نشان داد که یک سویه از مجموعه 82 سویه دارای پیوسین S2 است که سویه 42A نام گذاری شد. اضافه کردن میتومایسینC به میزان 2 میکروگرم در میلی لیتر در القا تولید پیوسین S2 وفعالیت آن مؤثر بوده است و میزان فعالیت پیوسین S2 بعد از تیمار با میتومایسین C افزایش قابل ملاحظه ای را نشان داد. الگوی الکتروفورزی پیوسین S2 درحضور سدیم دودسیل سولفات شامل یک باند در ناحیه 74 کیلو دالتونی است. این الگو بیانگر درجه بالای خلوص پیوسین و مطلوب بودن روش استخراج می باشد

آلومینیوم یکی از فراوانترین عناصر پوسته زمین است، که از طریق آب آشامیدنی، مصارف صنعتی، موادغذایی، ومصرف آنتی اسیدها وارد بدن می شود. مسمومیت با آن ایجاد اختلالات وسیع در بدن می کند و از طریق مهار کانالهای کلسیمی حساس به ولتاژ، رها شدن مواد (اگزوسیتوز) را کاهش می دهد. با توجه به این که کلسیم یکی از یونهای دخیل در سنتز و ترشح هورمون انسولین می باشد، و مهارگران کانال کلسیم موجب اختلال در ترشح انسولین می شوند و آلومینیوم یکی ازاین مهارگران معرفی می شود، در این پژوهش اثر آلومینیوم هیدروکسید بر تست تحمل گلوکز در موش صحرایی نر انجام گرفته است. این بررسی در 11سرموش صحرایی نر در محدود وزنی 230- 165 گرم انجام شده است.این گروه به مدت 50 روز از غذای آلومینیوم دار به مقدار 16.2 گرم در کیلوگرم غذا دریافت کرده اند. قبل ازشروع آزمایش و بعد از مصرف غذای آلومینیوم دار، با خون گیری از ورید دم وسرم گیری، F.B.Sاندازه گیری شد. پس ازطی دوره آزمایش نیز این آزمایشات تکرار گردید. تست آماری مورد استفاده Paired-t testو نتایج به صورت mean±SE بیان شده است. اختلافات آماری با 0.05>P معنی دار تلقی شده است. نتایج به دست آمده نشان دادکه(F.B.S(First Blood Suger و(G.T.T (Glcos Tolersance Testقبل از مصرف غذای آلومینیوم دار به ترتیب 127.7±5.4. و116.32±2.74میلی گرم در دسی لیتر بود. همین فاکتورها بعد از غذای آلومینیوم دار 99.9±1.84و 140.8±3.36میلی گرم در دسی لیتر بوده است که نسبت به قبل از مصرف غذای آلومینیوم دار مقدار قند خون و تست تحمل گلوکز افزایش معنی داری نشان میدهد. همچنین وزن حیوانات مورد بررسی نسبت به قبل از مصرف آلومینیوم به طور معنی داری کاهش نشان می دهد. نتیجه این بررسی نشان می دهد که غلظت بالای آلومینیوم در غذای موشهای صحرایی نر موجب افزایش معنی دار G.T.T در این حیوانات می گردد

در 11 بیمار مبتلا به استئوئیداستئوما که ضایعه در استخوانهای بلند اندام وجود داشت، پس از بیهوشی، اقدام به تراشیدن استخوان اسکلروتیک، کورتاژ هسته و در نهایت بریدن وبرداشتن یک حاشیه نازک از هسته به وسیله هالومیل گردید. بیماران به طور متوسط برای 35 ماه (حداقل 12 ماه)تحت پیگیری بالینی و رادیولوژیک قرار گرفتند.این روش در تمام بیماران علاج بخش بود و هیچ موردی از عود وجود نداشت بعد از جراحی، عارضه دیگری به وجود نیامد. ضربه و اشکال تکنیکی در انجام جراحی به عنوان عوامل به وجود آمدن شکستگی تلقی شدند. از وسیله ثابت کننده داخلی در یک بیمار، پیوند استخوان در یک بیمار و فیزیوتراپی بعد از جراحی در یک بیمار استفاده شد. میانگین کل مدت زمان بستری بیماران 4.8 روز(دامنه9-2) و میانگین مدت زمان بستری بیماران بعد از جراحی 3.5روز (دامنه11-1) بود. میانگین مدت زمان غیبت از کار بیماران43 روز (دامنه 185-3) بود. در ضایعات اندام تحتانی، میانگین مدت زمان وزن نگذاشتن روی اندام 13.8روز (دامنه 30-0) و وزن گذاری نسبی،35.8روز (دامنه 60-14) بود. بیماران به طور متوسط 7 هفته بعد از جراحی به فعالیت معمول بازگشتند

در این تحقیق اثر گاز خردل بر سیستم ایمنی و نیز هورمون تیروئید مجروحین شیمیایی که حداقل 12 سال از مصدومیت آنها می گذشت بررسی گردید. برای انجام این آزمایش از 90 نفر از مجروح شیمیایی خردلی و30 نفر فرد سالم که همگی مرد بودند نمونه خون محیطی گرفته شد. پارامترهای سیستم ایمنی هومورال (C4وC3 وIgA و IgMو IgG) به روش SIRD و سنجش T4 و T3به روش RIA وسنجش TSH به روش IRMA انجام شد ویافته های ما درباره غلظت های IgG سرم (P=0.0001) وIgM سرم (P=0.0002) اختلافات آماری معنی داری را نشان می دهد. به طوریکه میزان IgG سرم مصدومین افزایش یافته و در همین شرایط غلظت IgM سرم آنها نیز اندکی کاهش نشان می دهد. مشاهدات درباره IgA سرم نشان داد که اختلافات آماری معنی داری وجود ندارد (0.1363 = P) ومقدار IgA سرم بیماران و افراد سالم یکسان می باشد. مقدارC4 سرم بیماران در مقایسه با افراد سالم افزایش یافته ولی اختلاف آماری معنی داری مشاهده نشد(0.2848 = P) غلظت C3 سرم بیماران در مقایسه با افراد نرمال افزایش نشان داده و اختلاف آماری معنی دار وجود دارد(P=0.0222). وجود اختلال در UP Regulation IgG، با اثر بازدارندگی که بر روی تکوین سلول های B با کره در مغز استخوان مشاهده می شود و نیز فعالیت زاید ماکروفاژهای تولید کننده اجزای سیستم کمپلمان همراه با ایجاد پدیده Autoantibody نسوج، همگی می تواند ناشی از اثرات مخرب گاز خردل بر روی سیستم ایمنی هومورال باشد. مشاهدات ما در مورد FT4I تفاوت معنی داری را با افزایش غلظت نشان می دهد (P=0.0001). این اختلاف معنی دار و افزایش غلظت به هنگام بررسی نتایج FT3Iهم دیده شد (P=0.0006). همچنین در سنجش دیگر پارامترها،غلظت(TT3 (P=0.00031 افزایش ومیزان(TT4(P=0.0001 کاهش واختلاف معنی دار نیز وجود دارند. در بررسی نتایج Resin Uptake T3سرم دو گروه بیمار وافراد شاهد تفاوت معنی داری بوده (P=0.0134) و غلظت آن افزایش یافته است. در همین شرایط پس از سنجش TSH اختلاف معنی داری مشاهده نمی شود (P=0.6886) و فقط در تعداد بسیار کمی از بیماران میزان TSH سرم کمتر از حد طبیعی بود. لذا می توان با احتمال بالایی اختلال در ترشح هورمون تیروئید را با Euthyroid Sick Syndrome مربوط دانست

تنگی کانال نخاع یکی از علل شایع جراحی کمر است که با عوارضی مانند عود، رشد مجدد استخوان و مرگ ومیر پس از جراحی همراه می باشد. هدف از این بررسی، ارزیابی اثرات ورزش های قدرتی، کششی بر روی عضلات کمری، شکمی، خم کننده و راست کننده های زانو در درمان تنگی کانال نخاعی کمری است. مطالعه بر روی 61 بیمار انجام شد که همه بیماران در ارزیابی کلینیکی و(MRI (Immaging Magnetic Resonance تنگی کانال نخاع کمری را داشتند و از لنگیدن متناوب حین راه رفتن شاکی بودند. ورزش های قدرتی و کششی به مدت 10 روز در کلینیک های توانبخشی شیراز انجام شد و سپس 38 بیمار در منزل به مدت 4 ماه ورزش ها را ادامه دادند. بلافاصله پس از فیزیوتراپی56 بیمار (92%) بهبودی واضحی در درد و زمان تحمل راهپیمایی داشتند (0.0001>P). با انجام ورزش ها توسط 38 نفر از بیماران پس از 4 ماه نتایج مشابهی به دست آمد (0.0001>P). براساس این مطالعه ورزش های قدرتی و کششی جایگاه با ارزشی در درمان محافظه کارانه بیماران به منظور کنترل درد و افزایش تحمل راه رفتن دارند و می توانند جهت بهبود کیفیت زندگی بیماران جایگزین روش های جراحی پر خطر شده و یا عمل جراحی را به تعویق بیاندازد

عمل جراحی سزارین به عنوان یک روش جایگزین زایمان واژینال محدود به شرایط خاصی است اما به علل مختلف انجام آن طی سالهای اخیر بسیار شایع شده است. این مطالعه توصیفی گذشته نگر با هدف تعیین فراوانی انجام سزارین، اندیکاسیونها و ارزیابی برخی عوامل مؤثر بر شیوع آن انجام شده است. در این مطالعه تمام بیماران زایمانی (شامل 3572 مورد) که طی سال 1378 به بیمارستان بقیه الله "عج" مراجعه نموده بودند مورد بررسی قرار گرفتند و شاخص های دموگرافیک مربوط به بیمار و برخی عوامل تاثیر گذار بر روند انجام سزارین از طریق پرسشنامه های تحقیقاتی جمع آوری و مورد تحلیل قرار گرفتند. در مجموع 1869 مورد (52.3%) سزارین داشتند. اگر چه در مجموع 71.2% کل اعمال جراحی مربوط به زنان را عمل سزارین تشکیل داده بود. بیشترین فراوانی سزارین در گروه سنی 31- 25 سال بود. ارتباط معنی داری بین تعداد پاریتی و تمایل به سزارین مشاهده نشد. سزارین تکراری (41.2) مهمترین علت انتخاب سزارین به عنوان روش زایمان بود و تنگی لگن (9%)و عدم پیشرفت7.3%) در مراتب بعدی قرار داشتند. شیوع بالای سزارین نشان دهنده وجود تاثیر عواملی چون کاهش پاریتی زنان، افزایش سن زنان باردار، تمایل و اصرار بیماران به انجام سزارین به علت عدم تحمل دردهای زایمانی و نگرانی از بابت شکایت قانونی به بهانه سهل انگاری درمانی می باشد. به نظر می رسد با برنامه ریزی آموزشی جهت اصلاح ساختار مراکز درمانی وحمایت های قانونی آن می توان در جهت کاهش مطلوب میزان سزارین اقدام نمود

پژوهش حاضر که در سال 1379 انجام شده، روش های شناخت درمانگری و حساسیت زدایی منظم را در کاهش اضطراب امتحان و با روش نیمه تجربی (پیش آزمون- پس آزمون چند گروهی) مورد مقایسه قرار داده است. این تحقیق درصد پاسخگویی به این سؤالهاست: آیا شناخت درمانگری و حساسیت زدایی منظم موجب کاهش اضطراب امتحان می گردند. آیا اثر این دو شیوه بر اضطراب امتحان در گروه های آزمایشی یکسان است و آیا تداوم تاثیر شان با یکدیگر متفاوت می باشد. بدین منظور از بین فراگیرانی که نمره اضطراب امتحانشان در مقیاس ساراسون بالاتر از میانگین بود 60 نفر انتخاب گردید و به طور تصادفی در سه گروه (دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه) تقسیم شدند. یکی از گروه های آزمایشی به مدت 12 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش شناخت درمانگری و گروه دیگر در همین مدت تحت آموزش حساسیت زدایی منظم قرار گرفتند. داده های به دست آمده با استفاده از روش های تحلیل واریانس یک راهه وآزمون توکی مورد ارزیابی قرارگفتند. نتایج به دست آمده بیانگر آن است که اضطراب امتحان در دو گروه آزمایشی به طور معنا داری (0.01>P) کمتر از گروه گواه بود. ولی بین دو روش شناخت درمانگری و حساسیت زدایی منظم تفاوت معنا داری از لحاظ کاهش اضطراب امتحان مشاهده نشد. همچنین در آزمون پیگیری پس از یک ماه اثر شناخت درمانگری و حساسیت زدایی منظم همچنان باقی مانده بود وتفاوت معناداری (0.01>P) با پس آزمون نشان نداد.

بکارگیری اورانیوم فقیر شده (Depleted Uraniom) توسط نیروهای غربی در سلاحهای متعارف جنگی در جنگهای بالکان و خلیج فارس، برتری شگرفی را برای این نیروها به ارمغان آورده است. بر اساس گزارشات رسمی در جنگ خلیج فارس حداقل 320 تن از این ماده در منطقه کوچکی از جنوب عراق مصرف شده است و تخمین زده می شود که در حال حاضر حدود 800.000 تن از DU در جهان وجود داشته باشد که بلا استفاده باقی مانده و از سوی دیگر علاقه روز افزونی که به استفاده هر چه بیشتر از این سلاحها ایجاد شده است. با توجه با اینکه این موارد رادیواکتیو پس از انتشار در محیط زیست قابل پاکسازی نبوده و به کارگیرندگان آن نه تنها منکر خطرات انسانی و زیست محیطی آن می باشند بلکه هیچگونه برنامه ای برای پاکسازی مناطق آلوده ارائه نداده اند و به نظر می رسد که این بار انسانها در معرض یک خطر دراز مدت ناشی از آلودگی محیط زیست با اورانیوم هستند. به طوریکه طلیعه آن را در جنوب عراق و شبه جزیره بالکان به صورت اپیدمی های لوسمی و نقائص مادرزادی میبینیم. در این مقاله به عوارض سوء شیمیایی وتشعشعی اورانیوم فقیر شده که در اثر استفاده از این سلاحها ایجاد شده است پرداخته می شود